سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی در سوگ زهرا علیهماالسلام ( 1 ) - مسجود ملائک


ساعت 11:8 عصر یکشنبه 86/3/27

ساعتی چند از شب گذشته است. شبی به غایت تاریک از نخستین شب‌های جمادی

الثانی، که ماه هنوز فرصت نورافشانی و خودنمایی و جلوه‌گری نیافته است.

مدینه را سکوتی غریب فراگرفته و چشمان بی‌فروغ منافقان، علیرغم همدردی کاذبانه

با علی علیه السلام و خانواده‌اش در شهادت زهرا سلام الله علیها، در خوابی آرام(!)

فرو رفته و رؤیاهای شیرین(!) را تجربه می‌کنند. و در این میان تنها، عده‌ای معدود از

ساکنان شهر رسول الله صلی الله علیه و آله، در اندوه این مصیبت بی‌بدیل، در غربتی

جانسوز سرشک غم از دیدگان فرو می‌ریزند.

اما در خانه گلین و محقر علی علیه السلام بساط سوگواری رونقی دو چندان دارد!!

 علی با قلبی آکنده از اندوه، خاطرات روزهای با زهرا بودن را از نظر می‌گذراند و غریبانه

می‌گرید. گاه گذشته را می‌کاود و گاه چشم دل به آینده خیره می‌کند.

آینده‌ای که باید بی حضور زهرا از میان «حوادث»، ناچار عبور کند.

علی خود مرد حماسه‌ها و حادثه‌هاست.

مرد لیلة المبیت و لیلة الهریر،

مرد یوم البدر و یوم الاحد،

مرد خندق و خیبر و صدها حادثه کوچک و بزرگ دیگر،

ولی آنچه او را در این حوادث استوار می‌داشت، دو چیز بود؛

یکی ایمان بی چون و یقین متقن به هستی‌بخش یکتا و دیگر حضور پر طراوت و با صلابت

رسول الله صلی الله علیه و آله، که به او و دیگر مؤمنان قوت قلب می‌بخشید،

چرا که خود فرمود:

«کنا اذا احمر البأس اتقینا برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ...؛ هر گاه آتش جنگ

شعله می‌کشید، ما به رسول خدا پناه می‌بردیم... .»(1)

و آنگاه که رسول گرامی صلی الله علیه و آله رحلت فرمود، حضور زهرا سلام الله علیها که

خلقاً و خلقاً شباهتی تام به پدر داشت برای او موجب تسلای دل بود و قوت قلب، ولی این

که از آن همراه همدل، تنها جسم بی روحی باقی مانده که آن نیز تا ساعتی دیگر در دل

تیره خاک مأوا می‌گیرد و این چنین است که در مدینه امشب، هیچ دل و جانی را محزون‌تر

از علی نخواهی یافت.

و اما یتیمان زهرا، حسنین به همراه زینب و ام‌کلثوم علیهم السلام. اینان نیز در کنار پیکر

مادر که لحظاتی پیش علی علیه السلام به دستیاری «اسماء بنت عمیس» او را غسل

داده و در کفن پیچیده بود، مویه می‌کنند و هر یک به زبانی با مادر خفته در آغوش مرگ،

نجوا می‌نمایند و البته حسن و حسین را سوز دیگری است. چرا که همواره میان مادر و

پسر، انس و علاقه‌ای بوده که دختران را از آن بهره‌ای نبوده کما این که میان پدر و دختر نیز

الفتی بوده که پسران را نه، و از همین روی آنگاه که فرزندان زهرا سلام الله علیها بر پیکر

مادر افتاده و صدا به گریه و ناله بلند کرده بودند: «واقعه‌ای رخ داد که قلم از شرح و

تحلیلش عاجز و ناتوان است، قضیه‌ای که قوانین طبیعت را زیر پا می‌نهد و از قواعد ماوراء

الطبیعی نشأت می‌یابد، قضیه‌ای که در حد خود عجیب است زیرا که خرق عادت و سنن

طبیعی را می‌نماید. علی علیه السلام می‌فرماید: در آن هنگام - که با یتیمان فاطمه در

گریه و اندوهشان همراه بودم - خدای را شاهد می‌گیرم که فاطمه نیز شروع به ناله و آه

نموده و دست‌های خویش را از کفن بیرون آورده و دو پسر خویش را مدتی به خویش

چسبانید.»(2)

                       

«این منظره برای اهل آسمان نیز که چشمانشان متوجه و خیره به آن نقطه از منزل علی

علیه السلام گردیده بود سخت تکان دهنده بود پس تعجبی ندارد فرشتگان نیز ضجه زنند و

با اهل آن خانه در گریه همراهی نمایند. و مانعی نیز نخواهد داشت که علی علیه السلام

صدای یکی از آنان را بشنود که ندا می‌دهد: یا علی! آن دو را از روی بدن مادر بلند کن چرا

که فرشتگان آسمان را به گریه انداختند. حبیب و دوست یعنی خداوند، مشتاق حبیبه

خود فاطمه زهراست. امام پیش آمد تا دو طفل خود را از سینه مادر بلند کند در حالی که

از دو چشم او اشک به شدت می‌بارید.»(3)

شب به نیمه نزدیک می‌شود. علی علیه السلام به آسمان می‌نگرد. مبادا سپیده سر زند

و وصیت زهرا سلام الله علیها که فرموده بود: «وصیت می‌کنم ترا  که نگذاری  بر جنازه من

حاضر شوند یکی از آنهایی که بر من ستم کردند و حق مرا گرفتند؛ چه ایشان دشمن من

و دشمن رسول خدایند و نگذاری که احدی از ایشان و اتباع ایشان بر من نماز کنند و مرا

در شب دفن کنی در وقتی که دیده‌ها در خواب باشد.»(4)

قاصدی فرا می‌خواند و به سوی برخی خویشان و اصحاب گسیل می‌دارد.

«عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنی‌هاشم»(5)

یکی یکی و به آرامی وارد می‌شوند. همگی می‌دانند که باید سکوت کرده و صدا به ناله

بلند نکنند، مبادا منافقان مدینه از خواب نوشین(!) بیدار شده و در راه اجرای وصیت زهرا

سلام الله علیها مانع شوند. بغض گلوها را می‌فشرد و سینه‌ها مالامال درد و اندوه است،

ولی خفقان حاکم بر مدینه جرأت نالیدن را از آنان گرفته و به ناچار باید سکوت کرده

سکوتی که صد البته از هزاران فریاد رساتر است، چرا که در آینده‌ای که با طلوع سپیده

چهارم جمادی الثانی سال یازدهم هجری، آغاز می‌شود تا همیشه تاریخ، وجدان‌‌های

بیدار و جان‌های آگاه را به پاسخ جوئی از این سؤال فرا می‌خواند که:

چه اتفاقی روی داده و چه شرایطی بر جامعه مسلمانان حاکم شد که تنها دو ماه و اندی

از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله گذشته، باید مراسم تشییع پیکر تنها یادگارش در

سکوت و شبانه برگزار گردد.

                        

چون شایستگان مدینه برای اقامه نماز بر جنازه زهرا سلام الله علیها، گرد آمدند، علی

علیه السلام به امامت ایستاد و حاضران به همراه او و در قفای او، بر پیکر دخت رسول

صلی الله علیه و آله، نماز گزاردند. آنگا پیکر نحیف زهرا سلام الله علیها را بر دوش جسم،

و اندوه عظیم فقدانش را بر دوش جان گذارده و تا محل دفن پیش آوردند. علی علیه

السلام مکان خاکسپاری صدیقه طاهره سلام الله علیها را می‌نمایاند و گروهی از

همراهان به حفر قبر مشغول می‌شوند.

اینک قبر آماده است. ولی کدام دست را یارای آن است که خورشید را در دل زمین پنهان

کند؟! علی علیه السلام هم که باشی؛ باز در این کار سترگ از یاری دیگران گریزی

نخواهی داشت!! جمعی از اصحاب به یاری شما می‌آیند و آن پیکر نحیف و لاغر را نزدیک

قبر می‌برند. علی علیه السلام خود داخل قبر می‌شود. با دستانی لرزان و قلبی

اندوهناک، پیکر زهرا سلام الله علیها را می‌گیرد تا در گودال قبر قرار دهد. «ابن شهر

آشوب و دیگران روایت کرده‌اند که چون آن حضرت را خواستند که در قبر گذارند دو دست از

میان قبر پیدا شد شبیه به دست‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله و آن حضرت را

گرفت و به قبر برد.»(6) و علی علیه السلام به نجوا پرداخت: «ای زمین امانت خود را به تو

سپردم، این دخت رسول خداست، بسم الله الرحمن الرحیم. بسم الله و بالله و علی ملة

رسول الله محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله. ای صدیقه تو را به کسی تسلیم کردم

که از من به تو سزاوارتر و شایسته‌تر است، و راضی شدم برای تو آنچه را که خدای تعالی

برای تو راضی شود.»(7)

 آنگاه خشت‌ها را چید و از قبر خارج شد. قبری که محبوب‌ترین خلق خدا را بدان سپرده

بود. قبری که شبیه‌ترین خلق خدا از حیث سیما و رفتار به رسول الله در آن خفته بود.

قبری که پیکر بهترین حامی و یاورش را در بر گرفته بود. ولی اگرچه جسمش از آن گودال

بیرون آمد ولی یقیناً دل و جانش هنوز در کنار زهرا سلام الله علیها بود.

1- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 690، کلام9.

2- فاطمه زهرا (س) از ولادت تا شهادت، سید محمد کاظم قزوینی، ترجمه دکتر حسین فریدونی، ص 601.

3- همان، ص 602.

4- منتهی الامال، شیخ عباس قمی، تحقیق و ترجمه: صادق حسن زاده، ص 301، ج اول .

5- همان، ص 304 .

6- همان.

7- فاطمه زهرا (س) از ولادت تا شهادت، سید محمد کاظم قزوینی، ترجمه دکتر حسین فریدونی.

 


¤ نویسنده: دلسپرده

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
3

:: بازدید دیروز ::
1

:: کل بازدیدها ::
75603

:: درباره من ::

علی در سوگ زهرا علیهماالسلام ( 1 ) - مسجود ملائک

:: لینک به وبلاگ ::

علی در سوگ زهرا علیهماالسلام ( 1 ) - مسجود ملائک

:: آرشیو ::

صلوات امام علی بن ابی طالب علیه السلام بر روح تابان پیامبر اسلام
نگاهی بر بُردَه ( 1 )
علی در سوگ زهرا علیهماالسلام ( 1 )
زمین به عشق او می چرخد
مدح نبی
السلام علیک یا رسول الله
کان سرا فی ضمیر الغیب
از دیو و دد ملول بود
سفارش به دعا ، در سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اماما
عطر بهشت
رد پای آفتاب
پیام آور نور
زیارت اربعین
صلوات و درود
من به دست مسیح مسلمان شدم
سرگذشتی عجیب از کودکى بیدار
فرقی می‌کند کی و کجا دعا کنیم؟!
چراغ سبز به شیطان
زندان دل
عجیب‌ترین دعای پیامبر!

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

پشت دریاها شهری است
شاید این جمعه بیاید شاید
یادداشتهای یک خبرنگار
مطرب مهتاب رو آنچه شنیدی بگو

:: لوگوی دوستان من::


:: خبرنامه وبلاگ ::