سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی بر بُردَه ( 2 ) - مسجود ملائک


ساعت 12:14 عصر جمعه 85/10/1

 

خورشیدی که نه از دور توان گوهرش شناخت و نه از نزدیک .

آن امیر بیداران که خفتگان جهان از او به جز خیالی رؤیایی بر پهن دشت خاطره ، چیزی بیشتر را نمی شناسند .

او که اگر چرا غ تابان وجودش نبود پیامبران قمرهای بی تابش بیش نبودند . او که زیبایی یک گل لبخندش برتر از جمال همه ی گلزارهای جهان بود . هم که هزاران هزار  شکوفه ی شکوفان و ماه تابان و دریای خروشان و همت همه ی روزگاران ، قطره ای از یم کمال و جمال شکوهمند اوست . مردی که به تنهایی بسان همه ی امتها بود .

آنکه در میلادش لرزه بر دیوان کسری و اصحاب کسری افتاد . آتش هزار ساله پارس خاموش شد .

رود آن خشکید و آب دریاچه ی ساوه فرو رفت . آری ، به یمن آمدنش ، آب و آتش سرزمین شرک واژگونه گوهر شدند ،

آن یکی شعله برکشید و دیگری به سردی گرایید . شیاطین از خشم طوفان هیاهو برانگیختند .

مژده ی آمدن حق جهانگیر شد .پیشگویان گفتند که باطل رفتنی است . تیرهای آتشین در همه جای آسمان بر سینه اهریمنان نشست .بت ها به سر در خاک افتادند و شیطان ها فوج فوج از همه سو گریختند .

او که آمد درختان دعوتش را لبیک گفتند . ابر بر سرش سایه فکند .ماه به اشاره اش دو نیم شد .

غار ثور آغوش گشود و در برابر شبیخون دشمنان ، پناهگاه امنش گردید .

همان که خود پناه همه بی پناهان است و ابر رحمتش پیوسته پرباران و ریزان .

آن شفا ده بیماران و خرد بخش دیوانگان که به دعایش در دامن قحط سالی ، باران و سبزه زاران پدیدار گشت .

قرآن معجزه ی جاودان او چونان چراغی است بر بلندترین مشکات جهان .

این کتاب رسته از زمان و سرشار از گوهرهای درخشان و برتر از همه معجزه های پیامبران ،

که از هر عیب و نقصی منّزه است و پیوسته در برابر دشمنان و منکران ، پیروز میدان .

امواج معانی اش بسان موج دریا همیشه در کشش است .

امواجی برتر از دریا که شگفتی هایش را شمار نیست و دیده ی تماشاگرانش را رنج خستگی برکنار .

تلاوتش آتش دوزخ را فرونشاند و سیاهی از روی گناهکاران بزداید .

خورشید تابانی که چشمان نابینای حسودان کینه توز توان دیدارش را ندارد .

 

هر که او خود حاسد قرآن بود                 خود حسد آن مرگ جاویدان بود    

 

قرآن یکی از آیات درخشان اوست و عروجش بر آسمان یکی دیگر .

عروجی تا نزدیکی یک کمانی مقام قدس ربوبی . رخدادی رون از حد درک و عقل .

سفری شگفتناک که کمتری دستاورد آن کرامت ابدی امّت مسلمان بود

این ستایش پیامبری است که  عروجش بر فراز آسمان ، به جهادش در میدانهای رزم در زمین پیوند خورده است . میدانهایی که پیکرهای در هم کوفته دشمنان بر نیزه ی مسلمانان بسان گوشت روی کنده ی قصّابان است .

آن جا که دلهای دشمنان از ترس در تب و تاب است و می خواهد که از قفس تنگ سینه ها بیرون پرد .

دلهایی آن سان مشتاق فرار که در پی دیدن پاره گوشتهایی ربوده شده از میدان به نوک عقابان ، گویند :

« کاشکی جای ما در جای آن پاره های گریزان بود نه در آوردگاه مسلمانان . »

مسلمانانی همه اخلاص و ایمان و جملگی گوش به فرمان که تشنه ی ریختن خون دشمنان و دلباخته ی پرچم دارعاشقان اند . آنان که در مصاف با کافران مشرکان کوه را مانند . حنین و بدر و احد ایشان را خوب می شناسند .

گُرد مردانی که شمشیرهایشان آلوده به خون بناگوش است و نیزه هایشان نقطه چین کننده ی پیکرهای پلید آنان .

جوشن پوشانی که آنان را تنها از گل رویشان توان شناخت . آنان که در پایمردی و هیبت همانندند و شجاعتشان

شیر را در بیشه از نعره زدن باز می دارد و بر جای خویش می نشاند .

آری ، هر چه در وصف آنان و مدح سید و سالار بزرگشان بگویم باز کم گفته ام .

من بزرگواری را ستودم تا به آب مدح او گناهان گذشته را بشویم . اگر این دستاویز استوار نبود ،

من غریق گرداب زیانکاریهای خویش بودم و در زمره ی رانده شدگان از رحمت بیکران .

با اینهمه مرا با او رشته ی عهد و پیمانی است پیوسته ناگسسته . حلقه ی وصل این رشته نام " محمد " است

که امید می رود مایه ی رهایی و نجاتم گردد .

زیرا کرم و رحمت او چندان عظیم و کرانه ناپیداست که حتی همنامان خویش را می بخشاید و دستگیر می شود .

او که هرگز چراغ هیچ دل امیدواری را بی فروغ نساخته و دست هیچ گرفتاری را کنار نزده .

آیا مدح من مرا به جای زهیر نمی نشاند تا او بهتر از هرم بن سنان مرا از دریای فضل و احسانش بهره مند سازد

و نه از حطام اندک دنیوی که از خیر و برکت جاویدان و شفاعت اخروی سرشارم کند ؟

 

یا أکرمَ الخلقِ مالی مَن الوذُ بهی                سِواکَ عندَ هلولِ الحادثه العَممِ

و لَن یذیقَ رسولَ الله جاهُکَ                    إذا الکریمُ تجلی بِاسمِ منتقِمِ

و إنَّ مِن جودِکَ الدّنیا ذرَّتها                     و مِن علومکَ علمُ اللَّوحِ و القلمِ

 

با این حال ، ای جان ، مبادا هیچ لغزش بزرگی چراغ امید تو را به رحمت او کم فروغ کند .

که رحمت او رحمت خدای اوست و گناه بزرگ کجا و شکوه و عظمت و غفران پروردگار جهانیان کجا .

پس ای خدا ، رشته ی امید نگسلان و ما را به لطف خویش بنواز ای مهربان .

و سرانجام آخرین دعای ما این است که ابرهای رحمت پیوسته ریزان خویش را بفرمایی تا بر روح و روان

پاکترین پاکان جهان و خاندان و یارانش و همراهانش ببارند و ببارند .

تا آن زمان که پیک عاشقان ، شاخه های نرم درخت خوش بوی بان را به جنبش درآورد و ساربان با نغمه های

دلنواز ، شتران سپید موی بیابان را به وجد و طرب اندازد .

 


¤ نویسنده: دلسپرده

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
2

:: بازدید دیروز ::
1

:: کل بازدیدها ::
75654

:: درباره من ::

نگاهی بر بُردَه ( 2 ) - مسجود ملائک

:: لینک به وبلاگ ::

نگاهی بر بُردَه ( 2 ) - مسجود ملائک

:: آرشیو ::

صلوات امام علی بن ابی طالب علیه السلام بر روح تابان پیامبر اسلام
نگاهی بر بُردَه ( 1 )
علی در سوگ زهرا علیهماالسلام ( 1 )
زمین به عشق او می چرخد
مدح نبی
السلام علیک یا رسول الله
کان سرا فی ضمیر الغیب
از دیو و دد ملول بود
سفارش به دعا ، در سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اماما
عطر بهشت
رد پای آفتاب
پیام آور نور
زیارت اربعین
صلوات و درود
من به دست مسیح مسلمان شدم
سرگذشتی عجیب از کودکى بیدار
فرقی می‌کند کی و کجا دعا کنیم؟!
چراغ سبز به شیطان
زندان دل
عجیب‌ترین دعای پیامبر!

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

پشت دریاها شهری است
شاید این جمعه بیاید شاید
یادداشتهای یک خبرنگار
مطرب مهتاب رو آنچه شنیدی بگو

:: لوگوی دوستان من::


:: خبرنامه وبلاگ ::